خودپنداره به انتساب توصیف ها و برچسب های فرد به خود اشاره دارد و غالبا با خصیصه های جسمانی، ویژگی های رفتاری و کیفیت هیجانی مرتبط است(پاتریک و دیگران، ۲۰۰۸). خود پنداره، مجموعه ای از افکار و عواطف است که سبب آگاهی فرد از موجودیت خود می‌گردد بدین معنی که می فهمد کیست و چیست . خود دنیای درونی فرد است و شامل تمام ادراکات – عواطف، ارزش ها و طرز فکر او می‌باشد. در واقع می توان بیان کرد که خود پنداره، خود ادراک شده است(پورآقا، ۱۳۹۲). خودپنداره تحت تاثیر یادگیری بوده و ابتدا به صورت آگاهی از عوامل خارجی و رفتار قابل مشاهده تجلی می کند و سپس دامنه ی وسیع­تری را شامل می­ شود و به قلمرو مسائل دیگری چون ساختار فیزیولوژیکی، ارزش های درونی و رشد فلسفه­ی فردی هر شخص از زندگی، گسترش می یابد. نقش مهم خودپنداره در کنترل رفتارها یا آماده سازی آن­ها ‌می‌باشد. غالبا نقش اول خودپنداره ایجاد ثبات در رفتار است که به افراد کمک می­ کند تا بتوانند رفتار خود و دیگران را که با آن­ها در تعامل هستند به سادگی پیش‌بینی نمایند. در واقع خودپنداره به طور جدی جنبه های مهمی از زندگی افراد خصوصاً جوانان و میزان مهارت­ های و سازگاری اجتماعی آنان را تحت تاثیر قرار می­دهد(بارانزهی، ۱۳۸۵). با وجود یک دهه تحقیق بر مهارت­ های اجتماعی، تحقیقاتی را می توان نام برد که نتایج آن ها بر بخش نظری رشد نیافته­ای بنا ‌شده‌اند. در ابتدا، همین طور که در بالا ذکر شد تحقیق در پیامدها و همبسته­های مهارت­ های اجتماعی، به شدت بر اثرات منفی کمبود مهارت­ های اجتماعی تأکید داشته اند. مشکلات و آسیب­های درونی مثل افسردگی، اسکیزوفرنی[۴]، الکلیسم[۵] و دیگر اختلالات همه با کمبود در مهارت­ های اجتماعی مرتبط می­باشند، در حالی که نظریه مهارت­ های اجتماعی باید فراتر از توضیح و تأکید بر فقدان مهارت­ های اجتماعی در ابتلاء به پیامدهای روان­شناختی زیان­آور، باشد. تسلط بر مهارت­ های اجتماعی مناسب مسلماًً منجر به نتایج مفیدی برای افراد می شود(سیگرین و تایلر[۶]، ۲۰۰۷).

آن­چه که در برخی موارد به عنوان شایستگی ارتباطی یا مهارت­ های اجتماعی به آن اشاره می شود، مستلزم توانایی برای ارتباط داشتن و تعامل نمودن با دیگران به روش مناسب و مؤثر ‌می‌باشد، که از طریق رمزگذاری مناسب پیام­ها، حساس بودن در قبال دیگران و کنترل رفتارها و هیجانات، ‌می‌باشد. افرادی که مهارت­ های اجتماعی مناسب دارند به طور مؤثر تعاملاتشان را با دیگران اداره می نمایند و این کار اغلب با نتایج مثبت همراه است. به عبارت دیگر، افراد با مهارت های تعاملی و اجتماعی ضعیف از سلامت روانی[۷] کمتری برخوردار هستند و تعاملات نادرست برقرار می نمایند، که اغلب به عنوان مشکلات روان شناختی[۸] مانند افسردگی، احساس تنهایی[۹]، اضطراب اجتماعی و اسکیزوفرنی، از آن­ها نام برده می­ شود(سیگرین و فلورا[۱۰]، ۲۰۰۰). لوینسون[۱۱] (به نقل از سیگرین و تایلر، ۲۰۰۷) مهارت­ های اجتماعی را به عنوان توانایی نشان دادن رفتارهایی که به طور مثبت یا منفی تقویت ‌شده‌اند و نشان ندادن رفتارهایی که توسط دیگران تنبیه ‌شده‌اند، تعریف نمود. نشان دادن مهارت­ های اجتماعی مناسب منجر به نتایج مثبت اجتماعی می­گردد، در حالی که فقدان مهارت­ های اجتماعی با نتایج منفی اجتماعی ارتباط دارد، که این نتایج ارتباط آشکاری با حالت مثبت و منفی خودپنداره افراد دارد.

در این راستا محقق ضرورت انجام پژوهش با چنین طرحی را احساس نمود و بر همین مبنا در این پژوهش این سوال را مطرح می‌کند که آیا بین حمایت اجتماعی و مهارت های اجتماعی با خودپنداره در دختران مدارس تیزهوشان متوسطه اول رابطه معنی داری وجود دارد؟

 

۱-۳-اهمیت و ضرورت پژوهش

 

هر جامعه ای که برای بقا و پیشرفت خود می اندیشد، استعداد درخشان خود را در کانون توجه قرار می‌دهد. به طوری که سالهاست که یک حرکت جهانی شروع شده و به سمت توجه ویژه، به نخبگان و تیزهوشان جهت گیری ‌کرده‌است(چن و دیگران[۱۲]، ۲۰۱۱). تیزهوشی یعنی برتری شناختی، هوشی و خلاقیت که فرد را از همسالان خود متمایز می‌کند(نریمانی و دیگران، ۱۳۹۲). تیزهوشی و افراد بااستعداد، کسانی هستند که نشانه هایی از قابلیت بالای عملکرد در برخی از حوزه ها از جمله هوش، خلاقیت، هنرمندی، رهبری و زمینه‌های تحصیلی ویژه را نشان می‌دهند(پیرتو،۱۹۹۹؛ به نقل از آقاجانی، ۱۳۹۰). واگنر و استرنبرگ [۱۳](۲۰۰۸) معتقدند کودکان تیزهوش کسانی هستند که اطلاعات را به سرعت پردازش کرده و از مهارت های بینشی استفاده می‌کنند. جی و همکاران( ۲۰۰۳؛ به نقل از امیری مجد، ۱۳۸۵) اظهار می‌دارد که رفتار حاکی از تیزهوشی بازتاب تعامل بین سه نوع صفات شخصی است، توانایی‌های بالاتر از متوسط عمومی و اختصاصی، میزان بالای پای بندی به وظایف و میزان بالای خلاقیت. به گفته ترولی کودکان تیزهوش و با استعدادکسانی هستند که دارای این مجموعه صفات اند یا می‌توانند این صفات را پرورش دهند و آن ها را در عرصه های عملکرد انسانی به کار گیرند.

حمایت اجتماعی ادراک شده تبادلات بین فردی در میان اعضای شبکه اجتماعی است که به صورت روابط دوسویه و غیررسمی و معمولاً خود به خودی و سودمند می‌باشد و دارای دو حیطه عملکردی (حمایت اجتماعی درک شده و ساختاری اندازه شبکه اجتماعی ) است (چان و دیگران، ۲۰۰۴). حمایت اجتماعی ادراک شده به عنوان قویترین و نیرومندترین نیروهای مقابله ای برای رویارویی موفقیت آمیز و آسان افراد در زمان درگیری افراد و شرایط تنش زا شناخته شده و تحمل مشکلات را برای بیماران تسهیل می‌کند(حیدری و دیگران، ۱۳۸۸). پژوهش­ها به طور ثابت بر نقش تعدیل کننده حمایت اجتماعی ادراک شده بر استرس تأکید داشته اند . یافته های پژوهشی نشان داده‌اند افرادی که دارای حمایت اجتماعی بالا و کشمکش های میان فردی کمتری هستند، در رویارویی با رخدادهای فشارزای زندگی بیشتر ایستادگی می‌کنند، به طور مؤثری مقابله می نمایند و نشانه های کمتری از افسردگی یا آشفتگی روانی را نشان می‌دهند. در پژوهشی دیگر مشخص شد افرادی که عضو شبکه اجتماعی گسترده ای هستند، کمتر تحت تأثیر منفی رویدادهای فشار روانی زندگی قرار می گیرند و احتمالاً کمتر دچار مشکلات سلامتی ناشی از فشار روانی می‌شوند.همچنین مشخص شد که حمایت اجتماعی ادراک شده شامل موقعیت های مدبرانه است که سبب می شود مکانیسم های دفاعی مؤثرتری برای جلوگیری از آثار مخرب استرس توسط فرد به کار گرفته شود (ستوده و دیگران، ۱۳۹۱).

 

 
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...